آخر ِ قصه ــَمه اما
قصه ی ِ آخرم این نیست
آخر ِ راهی که باید
من ازش بگذرم این نیست
آرزوهامو برای ِ خاطراتم دوره کردم
کجای ِ خاطره باید پی ِ آرزوم بگردم
خسته ــَم از هرچی رسیدن
اگه پشتش سفری نیست
برکه ی ِ امن و نمیخوام
وقتی موج ِ خطری نیست
:: موضوعات مرتبط:
شعرگونه ,
خاطره بازی ,
,
:: برچسبها:
مهران ,
مهران مافی ,
مهران مافی غلامزاده ,
MehranMG ,
Mehran Mafi ,
MerhanMafi ,
:: بازدید از این مطلب : 603
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
ن : مهران مافی
ت : دو شنبه 29 مهر 1392
شـده ام مـعـادلـه ی چنـد مَـجهولـی !
ایـن روزهـا هـیـچ کـس از هـیـچ راهـی مـرا نـمـیـفهمـَد…!!
:: موضوعات مرتبط:
خاطره بازی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 501
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : مهران مافی
ت : چهار شنبه 24 مهر 1392
به خدا گفتم :
بیا جهان را تقسیم کنیم ، آسمون مال من ابرش مال تو
دریا مال من ، موجش مال تو
ماه واسه من خورشید مال تو
خدا خندید و گفت :
بندگی کن همه دنیا مال تو ، من همه مال تو
:: موضوعات مرتبط:
خاطره بازی ,
,
:: برچسبها:
مهران مافی ,
مهران ,
مافی ,
مهران مافی غلامزاده ,
:: بازدید از این مطلب : 529
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : مهران مافی
ت : سه شنبه 23 مهر 1392
سَـــرسَــری رد شـــو و زنـدگـــی کـــن .......
دقــــت " دِ قَ ت " مــی دهـد .......
:: برچسبها:
مهران مافی ,
مهران ,
مافی ,
مهران مافی غلامزاده ,
:: بازدید از این مطلب : 430
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : مهران مافی
ت : یک شنبه 21 مهر 1392
دفتر خاطرات من قسمت اول
کـاش در کودکـــــــی می ماندیم . . . جایی که تنها تلخـــــی زندگـــیمان شربت تَـــبِــمــــــان بود
:: موضوعات مرتبط:
خاطره بازی ,
,
:: برچسبها:
مهران مافی ,
مهران ,
مافی ,
مهران مافی غلامزاده ,
:: بازدید از این مطلب : 378
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : مهران مافی
ت : جمعه 21 مهر 1392
گاهی دلت از سن و سالت می گیرد
میخواهی کودک باشی
کودکی به هر بهانه ای به آغوش غمخواری پناه می برد
و آسوده اشک می ریزد
بزرگ که باشی
باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی....
خاطرات کودکی زیباترند یادگاران کهن مانا ترند درسهای سال اول ساده بود آب را بابا به سارا داده بود
درس پند آموز روباه وکلاغ روبه مکار و دزد دشت و باغ روز مهمانی کوکب خانم است سفره پر از بوی نان گندم است
کاکلی گنجشککی با هوش بود فیل نادانی برایش موش بود
با وجود سوز وسرمای شدید ریز علی پیراهن از تن میدرید
تا درون نیمکت جا میشدیم ما پرازتصمیم کبری میشدیم
پاک کن هایی زپاکی داشتیم یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت دوشمان از حلقه هایش درد داشت گرمی دستان ما از آه بود برگ دفترها به رنگ کاه بود
مانده در گوشم صدایی چون تگرگ خش خش جاروی پاها روی برگ همکلاسیهای من یادم کنید بازهم در کوچه فریادم کنید
یاد آن آموزگار ساده پوش یاد آن گچها که بودش روی دوش ای معلم یاد و هم نامت بخیر یاد درس آب و بابایت بخیر
ای دبستانیترین احساس من بازگرد این مشقها را خط بزن....
چه بی رحمانه...تمام آرزوهای کودکی مان را به دار قصاص آویختیم!!
به حکم بزرگ شدنمان
کاش میشد به زمانی برگردم که تنها غم
زندگی ام شکستن نوک مدادم بود
:: برچسبها:
مهران مافی ,
مهران ,
مافی ,
مهران مافی غلامزاده ,
:: بازدید از این مطلب : 405
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : مهران مافی
ت : چهار شنبه 17 مهر 1392
کوچک که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم ... اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم.....
کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند!!
کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم ، کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود
سکوت پر ، بهتر از فریاد تو خالیست
سکوتی را که یک نفر بفهمدش بهتر از هزار فریادی است که هیچ کس نفهمدش
سکوتی که سرشار از ناگفته هاست ناگفته هایی که گفتنش یک درد و نگفتنش هزاران درد دارد!
بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن بزرگ شدیم هیچکی نمیبینه !
بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست
بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه!
بچه بودیم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم
بزرگ که شدیم بعضی ها رو هیچی بعضی ها رو کم و بعضی ها رو بی نهایت دوست داریم!
بچه که بودیم قضاوت نمی کردیم و همه یکسان بودن
بزرگ که شدیم قضاوتهای درست و غلط باعث شد که اندازه دوست داشتنمون تغییر کنه
بچه که بودیم اگه با کسی دعوا میکردیم ۱ ساعت بعد از یادمون میرفت
بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سالها تو یادمون مونده و آشتی نمی کنیم
بچه که بودیم گاهی با یه تیکه نخ سرگرم می شدیم
بزرگ که شدیم حتی ۱۰۰ تا کلاف نخم سرگرممون نمیکنه!
بچه که بودیم آرزمون بزرگ شدن بود
بزرگ که شدیم حسرت برگشتن به بچگی رو داریم
بچه که بودیم تو بازیهامون همش ادای بزرگ ترها رو در می آوردیم
بزرگ که شدیم همش تو خیالمون بر میگردیم به بچگی!
بچه بودیم درد دل ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند
بزرگ شده ایم درد دل را به صد زبان به کسی می گوییم … هیچ کس نمی فهمد!
بچه که بودیم ، بچه بودیم....
بزرگ که شدیم ، بزرگ که نشدیم هیچ دیگه همون بچه هم نیستیم
:: برچسبها:
مهران مافی ,
مهران ,
مافی ,
مهران مافی غلامزاده ,
:: بازدید از این مطلب : 369
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : مهران مافی
ت : چهار شنبه 17 مهر 1392
درد بزرگ اینجاست که
با هزار مشقت فیلترها رو دور بزنی
میری تو فیسبوک میبینی یه پیج نوشته : شورت گلدار دوس داری یا ساده ؟!
و عده زیادی از هموطنان هم توی این نظر سنجی سرنوشت ساز شرکت کردند !!!
به کجا چنین شتابان؟ چرا تو خیلی از مسیرهای فرعی زندگی گم شدیم.....؟ و هیچوقت هم امید به رهاییمان نیست...؟
:: بازدید از این مطلب : 383
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : مهران مافی
ت : یک شنبه 14 مهر 1392
باید .... باید خودم باد را متقاعد کنم که نوزد.....
باید خودم حرمت کلبه ام را به دریا گوشزد کنم.....
زمین جای خطرناکی است و کسی که باید بیاید همیشه دیر می آید......
:: موضوعات مرتبط:
خاطره بازی ,
,
:: برچسبها:
مهران مافی ,
مهران ,
مافی ,
مهران مافی غلامزاده ,
:: بازدید از این مطلب : 768
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : مهران مافی
ت : یک شنبه 7 مهر 1392
خارج کجاست؟
خارج جایی است که همه آدم ها در آن ایدز دارند
مملکت خارج جایی است که همه در آن با ناموس همدیگر کار دارند
در حالی که در مملکت ما چند نفر با ناموس همه کار دارند !!!
کشور خارج جایی است که رییس جمهورشان بیشتر از یک دست لباس دارد بس که تشریفاتی و مرفه است.
تازه در خارج کراوات هم می زنند که همه میدانند یک جور فلش و علامت راهنمای رو به پایین است.
خارجی ها همه غرب زده هستند
مردم خارج ، همیشه مست هستند و دائم به هم میگویند: یو آر …
اما در اینجا ما همیشه در حال احوال پرسی از خانواده طرف مقابل هستیم بس که مودب و با فرهنگیم
ما در ایران خیلی همه چیز داریم! نان ، مسکن و حتی به روایتی آزادی!
اما فرق اصلی ما در این است که خودمان میگوییم این ها را نداریم ، ولی مقاماتمان میگویند دارید
و ما از بس که نفهم هستیم ، اصرار میکنیم و میگوییم پس کو ؟
آن وقت آنها مجبور میشوند گشت درست کنند و به زور به ما حالی کنند که ایناهاش!
در خارج اما اینطوری نیست بس که آنها بی منطق هستند
در خارج هنوز نفهمیده اند که رنگ سیاه مناسب تابستان است
خارجی ها بس که دین و اعتقاد ضعیفی دارند ، با دیدن موی نامحرم ، هیچ چیزیشان نمی شود
اما ما اگر یک تار مو ببینیم ، دچار لرزش می شویم! بس که محکم است این اعتقاداتمان!
خارجی ها فکر میکنند ما در جنگ جهانی هستیم چون کوپن داریم و سهمیه بندی
آنجا کشیش ها و پاپ حوزه علمیه ندارند بس که بی فرهنگ هستند
خارجی ها بس که بی دین و کافر هستند ، نمی دانند ازدواج از نوع موقت چیست
خارجی ها بس که سوسول هستند می گویند مرد با زن برابر است
و هیچ استاد پاک و مطهری نبوده که بهشان بگوید نخیر ! هر 4 تا زن میشود یک مرد
آن ها بس که بی فرهنگ هستند در کلیسا با کفش می روند و عود روشن میکنند،
در حالی که همه می دانند لذت حرف زدن با خدا در بوی جوراب مخلوط با گلاب است!
آن ها تمام شعر های مذهبی خود را با آهنگ میخوانند، بس که الاغند
در حالیکه وقتی آدم با خدا حرف میزند ، اجازه ندارد شاد باشد
خدا خیلی ترسناک است و هیچکس جز ایرانی ها این را نمیداند
ما از این انشاء نتیجه میگیریم که خارج جای بدی است
خارج جایی است که همه آدم ها در آن ایدز دارند!
:: برچسبها:
مهران مافی ,
مهران ,
مافی ,
مهران مافی غلامزاده ,
:: بازدید از این مطلب : 393
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : مهران مافی
ت : سه شنبه 19 شهريور 1392
می خواهــم انســــــــــان نباشم... گوسفندی باشم ، پا روی یونجه هـــــــا بگذارم اما دلــــــــــی را دفن نکنم ...! ...گرگی باشم ، گوسفند هـــــــا را بِدَرم اما بدانم ، کــــــــارم از روی ذات است نه از روی هوس ...! خفاشی باشم که شبهاگردش کنم با چشمهای کور ، اما خوابی را پرپر نکنم کلاغی باشم که غار غار کنم امـــــــــا پرهایم را رنگ نکنم و دلی را با دروغ بدست نیاورم...!
:: برچسبها:
مهران مافی ,
مهران ,
مافی ,
مهران مافی غلامزاده ,
:: بازدید از این مطلب : 367
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : مهران مافی
ت : شنبه 11 شهريور 1392
پریدن سخته تا وقتی
تو دست آدما سنگه
اگر هم دونه میپاشن
یه جای کار میلنگه
تا وقتی رو به رو شونی
رفیق و یار و همدردن
سرت رو برنگردون که
عجیب این قوم نامردن ...
:: موضوعات مرتبط:
شعرگونه ,
خاطره بازی ,
,
:: برچسبها:
مهران مافی ,
مهران ,
مافی ,
مهران مافی غلامزاده ,
عجیب این قوم نامردن ,
:: بازدید از این مطلب : 452
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : مهران مافی
ت : دو شنبه 28 مرداد 1392
گویند کریم است و گنه می بخشد
گیرم که ببخشد ز خجالت چه کنم...........؟
:: موضوعات مرتبط:
خاطره بازی ,
,
:: برچسبها:
مهران مافی ,
مهران ,
مافی ,
مهران مافی غلامزاده ,
:: بازدید از این مطلب : 474
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
ن : مهران مافی
ت : شنبه 5 مرداد 1392
آمد رمضان هست دعا را اثری
دارد دل من شور و نوای دگری
ما بنده عاصی و گنهکار توییم
ای داور بخشنده به ما کن نظری
:: موضوعات مرتبط:
خاطره بازی ,
,
:: برچسبها:
مهران مافی ,
مهران ,
مافی ,
مهران مافی غلامزاده ,
:: بازدید از این مطلب : 457
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : مهران مافی
ت : پنج شنبه 27 تير 1392
ن : مهران مافی
ت : یک شنبه 29 ارديبهشت 1392
از این به بعد حرف دلم رو فریاد میزنم
من میخونم و سکوتم رو دار میزنم
من میمونم و صعودم رو جار میزنم
بال میزنم و به اوج قصه ها میپرم
:: موضوعات مرتبط:
خاطره بازی ,
,
:: برچسبها:
مهران ,
مهران مافی ,
مهران مافی غلامزاده ,
:: بازدید از این مطلب : 486
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : مهران مافی
ت : جمعه 30 فروردين 1392
ن : مهران مافی
ت : یک شنبه 25 فروردين 1392
نمیدونم دوباره چند فرزند بی پدر و مادر شدن و یا چند پدر و مادر جگر گوشه ی خود را زیر تلی از خاک پیدا کرد
فقط میدانم که از فرسنگ ها راه دور دلم به یادتان میتپد ♥ ♥ ♥
هموطن تسلیت.....
:: برچسبها:
مهران مافی ,
مهران ,
مافی ,
مهران مافی غلامزاده ,
:: بازدید از این مطلب : 475
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : مهران مافی
ت : چهار شنبه 21 فروردين 1392
نه دل در دست محبوبی گرفتار
نه سر در کوچه باغی بر سر دار
از این بیهوده گردیدن چه حاصل؟
پیاده میشوم ، دنیا نگه دار....
:: موضوعات مرتبط:
خاطره بازی ,
,
:: برچسبها:
مهران مافی ,
مهران ,
مافی ,
مهران مافی غلامزاده ,
:: بازدید از این مطلب : 454
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : مهران مافی
ت : شنبه 17 فروردين 1392
یادم باشد به کسی حرفی نزنم که ناراحت شود
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
راهی نروم که بیراهه باشد
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
یادم باشد روز و روزگار خوش است
همه چیز رو به راه است
تنها .... دل ما دل نیست
.
:: موضوعات مرتبط:
شعرگونه ,
خاطره بازی ,
,
:: برچسبها:
مهران مافی ,
مهران ,
مافی ,
مهران مافی غلامزاده ,
:: بازدید از این مطلب : 443
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
ن : مهران مافی
ت : دو شنبه 5 فروردين 1392
ضربه خوردیم و شکستیم و نگفتیم چرا؟ / ما دهان از گله بستیم و نگفتیم چرا؟؟
جای "بنشین" و " بفرما" ، "بتمرگی" گفتند / ما شنیدیم و نشستیم و نگفتیم چرا؟؟
"تو" نگفتیم و "شمایی" نشنیدیم هنوز / ساده مثل کف دستیم و نگفتیم چرا؟؟
دل سپردیم به آن "دال" سر دشمن و دوست / دشمن و دوست پرستیم و نگفتیم چرا؟؟
چه "چرا"ها که شنیدیم و ندانیم چرا / ما همین بوده و هستیم و نگفتیم چرا؟؟
.
:: موضوعات مرتبط:
خاطره بازی ,
,
:: برچسبها:
مهران مافی ,
مهران ,
مافی ,
مهران مافی غلامزاده ,
:: بازدید از این مطلب : 442
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : مهران مافی
ت : پنج شنبه 1 فروردين 1392
:: بازدید از این مطلب : 349
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : مهران مافی
ت : پنج شنبه 25 آبان 1391
چــه حــرف بــــی ربـــطــی ســـت ......
کــــه « مـــــرد گــــریـــه نــــمــی کـــند »
گــــاهی آنـــــقــدر بــــغـــض داری......
کـــــه فـــقـــط بــــایــــد مــــــرد بــــاشــــی......
تــــا بــــتـــــونـــــی گریــــــــه کــــــنی......
:: بازدید از این مطلب : 331
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : مهران مافی
ت : یک شنبه 8 مرداد 1391
گاهی گمان نمی کنی و میشود
گاهی نمی شود که نمیشود
گاهی هزار دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود
گاهی گدای گدایی و بخت نیست
گاهی تمام شهر گدای تو میشود
:: بازدید از این مطلب : 356
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : مهران مافی
ت : دو شنبه 5 تير 1391
شنیده ام چنین روزی ، روز میلاد من است
اما
گویا سپری شد، بی آنکه بدانم
آتش شمع چندمین سال زندگی ام را
به خاموشی سپردم
.
.
.
.
.
:: بازدید از این مطلب : 304
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : مهران مافی
ت : چهار شنبه 22 خرداد 1391
گاهی نفس به تیزی شمشیر میشود
از هر چه زندگیست دلت سیر میشود
گویی به خواب بود جوانیمان گذشت
اغلب چه زود فرصتمان دیر میشود
کاری ندارم آنکه کجایی چه می کنی
بی عشق سر مکن که دلت پیر میشود
:: بازدید از این مطلب : 321
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
ن : مهران مافی
ت : پنج شنبه 28 مهر 1390
در این زمانه ی بی های و هوی ِ لال پرست
خوشا به حالِ کلاغان ِ قیل و قال پرست
چگونه شرح دهم لحظه لحظه ی خود را
برای این همه ناباور خیال پرست؟
به شب نشینی ی خرچنگ های ِ مُردابی
چگونه رقص کند ماهی ی زلال پرست؟
رسیده ها چه غریب و نچیده می افتند
به پای هرزه علف های ِ باغ ِ کال پرست
رسیده ام به کمالی که جُز اناالحق نیست
کمال ِ دار، برای ِ من ِ کمال پرست
هنوز زنده ام و زنده بودنم خاریست
به تنگ چشمی ی نامردم ِ زوال پرست
( محمد علی بهمنی )
:: بازدید از این مطلب : 342
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
ن : مهران مافی
ت : پنج شنبه 28 مهر 1390
الو سلام ، منزل خداست ؟
این منم مزاحمی که آشناست .
هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است
ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست .
شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است
چرا به ما که می رسد ، حساب بنده هایتان جداست ؟
الو الو....
دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد ،
خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست ؟
چرا صدایتان نمی رسد ، کمی بلند تر، صدای من چطور؟
خوب و صاف و واضح و رساست ؟
اگر اجازه می دهی برایت درد دل کنم ،
شنیده ام که گریه بر تمام درد ها شفاست .
دل مرا بخوان به سوی خود تا که سبک شوم ،
پناهگاه این دل شکسته خانه ی شماست
. الو ، مرا ببخش ،
باز هم مزاحمت شدم ،
دوباره زنگ می زنم ،
دوباره ............تا خدا خداست!!
دوباره ........... تا خدا خداست
:: بازدید از این مطلب : 295
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
ن : مهران مافی
ت : پنج شنبه 28 مهر 1390
ما در هیات پروانه ی هستی، با همه ی توانا یی ها و تمدن ها مان شاخکی بیش نیستیم !
برای زمین هفتاد کیلو گوشت با هفتاد کیلو سنگ تفاوتی ندارد .
یادمان باشد کسی مسئول دلتنگی ها و مشکلات ما نیست
اگر رد پای دزد ارامش و سعادت را دنبال کنیم
سرانجام به خودمان خواهیم رسید
که در انتهای هر مفهومی نشسته ایم
و همه ی چیز ها ی تلنبار مربوط و نا مربوط را زیر و رو می کنیم ...
بر جریان باد ایستادن و اگاها نه جبر مطلق را پذیرا شدن رسالت راستین ماست !
در این گوی سر به هوا هیچ چیز مال هیچ کس نیست
و هیچ تکیه گاهی نمی تواند پناه گاهی گردد
می ماند ناب ترین و عمیق ترین حس زندگی
یعنی دوست داشتن و دوست داشته شدن
که شاید باعث فراموشی رنج عظیم بودن گردد ...
:: بازدید از این مطلب : 317
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
ن : مهران مافی
ت : پنج شنبه 28 مهر 1390
اگر روزی دشمن پیدا کردی بدان در رسیدن به هدفت موفق بودی
اگر تهدیدت کردند بدان در برابرت ناتوانند
اگر روزی خیانت دیدی بدان ارزشت بالاست
واگر روزی ترکت کردند بدان با تو بودن لیاقت می خواهد...
:: بازدید از این مطلب : 310
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
ن : مهران مافی
ت : پنج شنبه 28 مهر 1390